۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۶۳

ما که باده زِ دستِ یار خوریم
کِی چو اُشتُر گیاه و خار خوریم؟

ایمِنیم از خُمارِ مرگ، ایرا
می باقیِّ بی‌­خُمار خوریم

جامِ مَردان بیار تا کِامْروز
بی‌­مُحابا و مَردوار خوریم

به دَمِ ناشِمُرده زنده شویم
اَنْدَر آن دَمْ که بی‌­شُمار خوریم

ساقیا پای‌دار تا زِ کَفَت
میِ سَرجوشِ پایدار خوریم

پِیِ این شیرِ مَست می‌پوییم
تا کَباب از دلِ شکار خوریم

زان دیاریم کَزْ حَدَث پاک است
روزیِ پاک از آن دیار خوریم

نه چو کَرکَس اسیرِ مُرداریم
نه چو لَک لَک زِ حِرص، مار خوریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.