۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۵۷

هِمَّتَم شُد بُلند و تَدبیرم
جُز به پیشِ تو من نمی‌میرم

تو دَهانم گرفته‌یی که خَموش
تو دَهان­گیر و من جَهان‌گیرم

زان زِ عالَم رُبوده‌ام حَلْقه
که به دستِ تو است زَنجیرم

پیرْ ما را زِ سَر جوان کرده‌ست
لاجَرَم هم جوان و هم پیرم

چون گُشادِ من از کَمانِ تو است
راست رو، خَصْم دوزْ چون تیرم

با گُشادَت چه جایِ تیر و کَمان
هر دو را بِشْکَنم، بِنَپْذیرم

دیدنِ غیرِ تو نِفاق بُوَد
من نه مَردِ نِفاق و تَزویرم

با من آمیختی چو شِکَّر و شیر
چون شِکَر دَرگُداز از آن شیرم

طاقَتَم طاق شُد زِ جُفتیِ خویش
درمَیَفکَن دِگَر به تَاخیرم

دَردِ تَاخیر چون بَرآرَد دود
بَررَوَد تا اَثیرْ تَاثیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.