۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۴۲

کو رنگ‌، چه بو؟ جلوهٔ یارست ببینید
گل نیست همان لاله‌عذارست ببینید

زبن برگ ‌گلی چند که آیینهٔ رنگند
آن دست‌ که بیرون نگارست ببینید

آفاق به عرض اثر خویش اسیرست
صیّاد همین گرد شکارست ببینید

بر صفحهٔ آتش‌زدهٔ عمر منازبد
فرصت چقدر سبحه‌ شمارست ببینید

این دشت که جولانگه صد رنگ تمناست
ای آبله‌پایان همه خارست ببینید

خونگرمی عشق آینه‌پرداز ‌بهارست
کو غنچه چه‌گل‌بوس و کنارست ببینید

یک سجده نپیمود طلب بی‌عرق شرم
پیشانی ما آبله‌دارست ببینید

آن رنگ کز اندیشه برون است خیالش
دیگر نتوان دید بهارست ببینید

عمری‌ست تماشاکدهٔ شوخی نازیم
آیینهٔ ما با که دچارست ببینید

بیدل ز نفس آینه‌ام یأس خروش است
کای دیده‌وران این چه غبارست ببینید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.