۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۴

دلی کز حسن آن گل، در نظر گلزارها دارد
اگر برگ گلی باشد، درونش خارها دارد

دلیل عصمت زاهد، بدانی زهد و تقوا را
که او در پردهٔ اسلام و دین، زنارها دارد

من و وادی شوق ناوک صید افکنی، کانجا
تذروران حرم را بر سر دیوارها دارد

اگر بادی وزد، چون شعله، بر من، عشق می لرزد
ازین معلوم می گردد که بر من کارها دارد

ز منع انده و تکلیف، خوشحالی در آزار است
زبان شکوه عرفی از چنین آزارها دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.