۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۵

بازم به طوف کعبه احرام تازه شد
ذوقم به بوسه های لب جام تازه شد

گشتیم باز می کش و ارباب شید را
آئین طعن وشیوهٔ دشنام تازه شد

ذوقم نمانده بود ز خونابه های تلخ
اینک حلاوت همه در کام تازه شد

زنار را نیابت تسبیج می دهم
ای اهل شرع، مژده، که اسلام تازه شد

می جوشد از درون دلم چشمه چشمه خون
توفان نوح را دگر ایام تازه شد

عرفی بسی به تشنه لبی عمر باختیم
کز دُرد و صاف ساقی ام انعام تازه شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.