۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۶

گفتگو عین صداع است ، ار چه سر گوشی بود
بعد حیرت مایهٔ آرام خاموشی بود

بادهٔ حکمت کشیدم، نشئهٔ غفلت فزود
در مزاج من خودی داروی بیهوشی بود

ماند اندر چون مسیحا بوددر اعجاز دم
هر که او با آفتابش میل همدوشی بود

گر غرورت می دهد ره، تقوی میخانه گیر
ای بسا تقوی که گردانی فراموشی بود

تا نبندی لب، نگردد صاف، عرفی، ذائقه
باده پالایِ شرابِ راز، خاموشی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.