۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۸

مقیم کعبه که عیب شرابخانه کند
به این بهانه حدیث می مغانه کند

دلم چکونه نتازد به صیدگاه کسی
که شوق ناوک او کار تازیانه کند

ستم فروش درآ، در زمانه، باک مدار
که خوش معاملگی بیشتر زمانه کند

شکوه عشق نگه کن ، که موی مجنون را
فلک به شعشعهٔ آفتاب شانه کند

کسی که خاک درت را کند چو سرمه به چشم
ببین چه بی ادبی ها به آستانه کند

جحیم با همه اسباب سوختن ، عرفی
ز برق شمع تو دریوزهٔ زبانه کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.