۲۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۷

هم نوای بلبل و هم صوت زاغم می گزد
خار چشمم می خراشد، گل دماغم می گزد

من بگویم نشئه ی پروانه با من نیست، لیک
این قدر دانم که تاثیر چراغم می گزد

من که دل دانسته در کوی تو گم کردم، چرا
محرمی هر دم به تقریبی سراغم می گزد

با وجود آن که می دانم که دردم بی دواست
دم به دم اندیشهٔ باطل دماغم می گزد

دوستی دارم که در زندان محنت، بر دلم
می نهد مرهم، ولی در صحن باغم می گزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.