۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۶

حدیث عشق جان فرسا بگویید
به دزدان اینسخن اما بگویید

متاع من نمی ارزد به تاراج
حکایت با من از یغما بگویید

به طور ما نگنجد منع دیدار
ولی این راز با موسی بگویید

قیامت را ز پی بستیم و رفتیم
دگر افسانهٔ فردا بگویید

چه باشد جان فسان این حکایت
به دست و آستین ما بگویید

چو ناحق کشتگان او شمارند
به حق زخم او، کز ما بگویید

نشانی از دل عرفی بیاور
دگر غم را جهان بنما بگویید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.