۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۲

دل خستگان که بستهٔ تدبیر می شوند
وارسته از کمند به زنجیر می شوند

برگی ز بوستان خرابی نچیده اند
جمعی که سایه گستر و تعمیر می شوند

این ناوک از کمان که آید که هر طرف
صید افکنان نشانهٔ این تیر می شوند

این فتنه از کجاست که مستان شیرگیر
گردن نهند و بستهٔ زنجیر می شوند

این شاهباز کیست که در صیدگاه او
مرغان بال بسته هواگیر می شوند

عرفی چه حالت است که در شهر بخت ما
نازاده کودکان به رحم پیر می شوند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.