۱۴۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۶

خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند
به هر جانب که غلتم داغ در پهلو بسوزاند

میا در باغ ما رضوان که نخل آرای این گلشن
به هر جانب که رو آرد، نسیمش رو بسوزاند

لبم گر با ترنم آشنا گردد در این معنی
صد آتش خانه از یک نعره ی یا هو بسوزاند

ز بهر عافیت زانو نرنجانی که از گرمی
سر شوریده ی من عشق را زانو بسوزاند

اگر یک دم نفس در دل نگهدارم، ز هر مویم
جهد برقی که چندین خانه از هر سو بسوزاند

چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر کز پس مردن
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
علی اصغر عراقی
۱۴۰۰/۸/۴ ۰۷:۰۳

خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکو علیکم و ان عشتم حنوا الیکم . حکمت ۱۰ نهج‌البلاغه امیر المومنین
با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند