۴۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۸۵

ای مُطرب این غَزَل گو کِی یار توبه کردم
از هر گُلی بُریدم وَزْ خار توبه کردم

گَهْ مَستِ کار بودم گَهْ در خُمار بودم
زان کار دست شُستَم زین کار توبه کردم

در جُرمِ توبه کردن بودیم تا به گَردن
از توبه‌هایِ کرده این بار توبه کردم

ای میْ فروشِ این دِهْ ساغَر به دستِ من دِهْ
من نَنگ را شِکَستم وَزْ عار توبه کردم

مانندِ مَستِ صَرعَم بیرون زِ چار طَبْعَم
از گرم و سرد و خُشکی هر چار توبه کردم

ای مُطرب اَللَّهْ اَللَّهْ من‌ بی‌رَهَم تو بر رَه
بَردار چَنگ می‌زَن بر تار توبه کردم

زَ انْدیشه‌هایِ چاره، دلْ بود پاره پاره
بیچارگی‌ست چاره ناچار توبه کردم

بِنْمایْ رویِ مَهْ را خوش کُن شبِ سِیَه را
کَزْ ذوقِ آن گُنَه را بسیار توبه کردم

گفتم که وَقت توبه‌ست، شوریده‌‌یی مرا گفت
من تایِبِ قدیمَم من پار توبه کردم

بَهرِ صَلاحِ دین را مَحروسهٔ یَقین را
مُنْکِر به عشق گوید زِانْکار توبه کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.