۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۸۲

من اگر پُرغَم اگر خندانم
عاشقِ دولَتِ آن سُلطانم

هَوَسِ عشقِ مَلِک تاجِ من است
اَگَرَم تاجْ دِهی نَسْتانم

رنگِ شاخِ گُلِ او بَرگِ من است
زان که من بُلبُلِ آن بُستانم

جُز که بر خاکِ دَرَش نَنْشینَم
جُز که در جان و دِلَشْ نَنْشانم

روز و شب غَرقهٔ شیر و شِکَرم
در گُل و یاسَمَن و ریحانم

گَر خَراب است جهانْ گَر مَعْمور
من خَرابِ وِیْ‌اَم، این می‌دانم

نَظَری هست مَلِک را بر من
گرچه با خاکِ زمین یکسانم

زَرِ با خاکْ دَرآمیخته‌ام
باش در کوره رَوَم، در کانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.