۳۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳

پلاس تن به بر، از دست غم قبا کردم
به این لباس برش عرض مدعا کردم

نماند حاجت کس ناروا نمیدانم
که گفت یا رب یا رب که من دعا کردم

هزار حیف ندانی که دور از تو بمن
چها گذشت و چها دیدم و چها کردم

نبود غیر کمالت بهر چه کردم گوش
مه جمال تو دیدم چو چشم وا کردم

جهان ز حرف تو پر بود تا بدم خاموش
بریده باد زبانم سخن چرا کردم

به اتفاق رضی آمدم به طوف درت
تو را ندیدم آنجا و کربلا کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.