۳۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۷۸

من اگر نالَم اگر عُذر آرم
پَنبه در گوش کُند دِلْدارم

هر جَفایی که کُند می‌رَسَدش
هر جَفایی که کُند بَردارم

گَر مرا او به عَدَم اِنْگارَد
سِتَمَش را به کَرَم اِنْگارم

دارویِ دَردِ دِلَم دَردِ وِیْ است
دلْ به دَردش زِ چه رو نَسْپارم؟

عِزَّت و حُرمَتَم آن گَهْ باشد
که کُند عشقِ عَزیزشْ خوارم

باده آن گَه شود انگورِ تَنَم
که بِکوبَد به لَگَد عَصّارم

جان دَهَم زیرِ لَگَد چون انگور
تا طَرَب ساز شود اَسْرارم

گرچه انگور همه خون گِریَد
که ازین جور و جَفا بیزارم

پَنبه در گوش کُند کوبَنده
که من از جَهْلْ‌ نمی‌اَفْشارم

تو گَر اِنْکار کُنی مَعْذوری
لیکْ من بوالْحَکَمِ این کارم

چون زِ سعی و قَدَمَم سَر کردی
آن گَهی شُکر کُنی بسیارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.