۶۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵

نه پر ز خون جگرم از سپهر مینایی است
هلاک جانم ازین بی وفای هر جایی است

یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست
از آن جهت که دو بینی قصور بینایی است

وفا و مهر از آن گل طمع مدار ای دل
توقع ثمر از بید باد پیمایی است

جدا ز خویشتنم زنده یک نفس مپسند
که دور از تو هلاکم به از شکیبایی است

چه می کشی به نقاب آفتاب، بنگر کز
تحیر تو که خون در دل تماشایی است

من از تو جز تو نخواهم، که در طریقت عشق
به غیر دوست تمنا ز دوست، رسوایی است

عجب نمک به حرامی است دور از تو رضی
که با وجود خیالت به تنگ تنهایی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.