۳۵۰ بار خوانده شده
آنچنان داده عشق جوش مرا
که ز سر رفته عقل و هوش مرا
عقل کلی شده فراموشم
بسکه مالیده عشق گوش مرا
نه چنانم ز مستی دوشین
که کشیدن توان به دوش مرا
در خروشم ز شور چون دریا
نتوان ساختن خموش مرا
عاقبت میپرستی تو رضی
می فروشد به می فروش مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که ز سر رفته عقل و هوش مرا
عقل کلی شده فراموشم
بسکه مالیده عشق گوش مرا
نه چنانم ز مستی دوشین
که کشیدن توان به دوش مرا
در خروشم ز شور چون دریا
نتوان ساختن خموش مرا
عاقبت میپرستی تو رضی
می فروشد به می فروش مرا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.