۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۴

شکستن دل ما کار زور بازو نیست
هلاک اهل وفا جر به نوشدارو نیست

به عیب جویی مجنون بدم ولی گویم
خوشا دلی که تسلی به چشم آهو نیست

چنین گلی نه از این لاله زار دهر برست
وگر نیست سخن در جهان که خودرو نیست

علاچ زخم نه بازوی چاره خواست کند
سرم که همدم درد است بار زانو نیست

ز فیض طبع کسی بهره ساز شد عرفی
وگر نه چون دگران شاعر است، جادو نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.