۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۳

با مهر و با محبت و با آرزوی دوست
با ما کسی چه گونه توان جست و جوی دوست

بر سنگ زد پیاله ی خضر آن که نوش کرد
خونابه ی شراب و جفای سبوی دوست

ای کفر و دین حلال کنیدم که می برم
اینک ز دیر و کعبه سلامی به سوی دوست

رنج مسیح و سعی اجل سودمند نیست
ماییم و صد مشام امیدی به بوی دوست

سازد به برگ لاله بدل برگ یاسمن
تشویش این نگاه مبیناد روی دوست

عرفی شکایت از ستم بی سبب مکن
چندین خوش است ساختنی هم به خوی دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.