۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۳

تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است
مغز قلم و مغز کتابش همه خون است

دل ها شکند وز دل من یاد نیارد
چون بشکند این خم که شرابش همه خون است

از سوز دل ما مشکن توبه که این نیست
آن می که چنین کرده خرابش همه خون است

عرفی نکنی ترک دل ریش چکیدن
کاین میوه ی طوبی است که آبش همه خون است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.