۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۱

پیر کعنان چمنی گوشه ی بیت الحزن است
هر کجا بوی گلی باد رساند چمن است

هر که از بندگی خویش مرا باز خرد
بنده ی اویم اگر زاهد و گر برهمن است

حد حسن تو به ادراک نشاید دانست
این سخن نیز به اندازه ی ادراک من است

هر کسی را قدم ما نبود در ره عشق
هر که در جامه ی ما بود گدای کفن است

عشق از آدم و حوا متولد شده است
تازه بر خاسته این شعله آتش کهن است

صله شعر به عرفی شکر آرد طوطی
خبرش نیست که او طوطی شکر شکن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.