۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰

غزلی گفته ام آن باعث گفتار کجاست
نوگلی چیده ام آن گوشه ی دستار کجاست

یک سبو می به در صومعه آرم که دگر
می فروشان بستانند که بازار کجاست

خرمن آن ده دنیا به جوی گو بفروش
آن که داند که سر کوچه ی خمار کجاست

گام اول به سرت بر نهم اندر طلبش
گر بدانم که گشاینده ی اسرار کجاست

عرفی از پرده برون شو که جهان گلزار ست
این تماشا به سراپرده ی پندار کجاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.