۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱

دلم در کعبه رو کرد و همت جوید از دل ها
که خواهد ماندش از بی کعبه ها در طی منزل ها

تو افلاطون دلی، اندیشه را چین در جبین مفکن
در آن وادی که جز حسرت ندانی حل مشکل ها

مثالی گویمت عامی صفت بردار زان نقشی
جمال کعبه نتوان دید، طی ناکرده منزل ها

اگر با میر محمل رمزی از دیر معان گویم
جرس بگشاید و ناقوس بر بندد به محمل ها

خدا را خانقاه کهنه ی صوفی به رندان ده
که ایوان ها بسازند و بیارایند محفل ها

چو خون آلوده فردا خیزم و بر گرد او گردم
شهیدان محبت را ز حسرت خون شود دل ها

تماشا دوستی عرفی ولیکن وای بر جانت
اگر بر دارد از پیش نظر توفیق حایل ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.