۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۵۹

دستِ من گیر ای پسر، خوش نیستم
ای قَدِ تو چون شَجَر، خوش نیستم

نی بِهِل دستم که رَنجَم از دل است
دَردِ دل را گُلْشِکَر خوش نیستم

تا تو رفتی قُوَّت و صبرم بِرَفت
تا تو رفتی من دِگَر خوش نیستم

دست‌ها را چون کَمَر کُن گِردِ من
هین که من‌ بی‌این کَمَر خوش نیستم

ناتوانم رفتم از دست ای حکیم
دست بر من نِهْ مَگَر خوش نیستم

ای گرفته آتشَت زیر و زَبَر
این چُنین زیر و زَبَر خوش نیستم

چه خَبَر پُرسی که‌ بی‌جامِ لَبَت
باخَبَر یا‌ بی‌خَبَر خوش نیستم

سَر‌ همی‌پیچَم به هر سو هم چُنین
چیست یعنی من زِ سَر خوش نیستم

چَشم می‌بَندم به هر دَم تا به دیر
زان که‌ بی‌تو با نَظَر خوش نیستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.