۳۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۵۸

عاشقم از عاشقانْ نَگْریختَم
وَزْ مُصاف ای پهلوان نَگْریختَم

حَمله بُردم سویِ شیرانْ هَمچو شیر
هَمچو روبَه از میان نَگْریختَم

قَصدِ بامِ آسْمان می‌داشتم
از میانِ نَردبان نَگْریختَم

چون­که من دارو بُدَم هر دَرد را
از صُداعِ این و آن نَگْریختَم

هیچ دیدی دارو کَزْ دَردی گُریخت؟
داروَم من همچُنان نَگْریختَم

پیروِ پیغامْبران بودم به جان
من زِ تَهدیدِ خَسان نَگْریختَم

زنده کوشَم در شکارِ زندگی
زنده باشم چون زِ جان نَگْریختَم

چَشمِ تیراَنْدازش آن گَهْ یافتم
که زِ تیرِ خَرکَمان نَگْریختَم

زَخمِ تیغ و تیرِ من مَنصور شُد
چون که از زَخمِ سِنان نَگْریختَم

بَحْرِ قَندم از تُرُش باکیم نیست
سودمندم از زیان نَگْریختَم

شَمسِ تبریزی چو آمد آشکار
زاشْکارا و نَهان نَگْریختَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.