۴۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۵۷

می‌رَسَد بویِ جِگَر از دو لَبَم
می‌بَرآیَد دودها از یارَبَم

می‌بِنالَد آسْمان از آهِ من
جاْن سِپُردن هر دَمی شُد مَذهَبَم

اندکی دانستی‌‌یی از حالِ من
گَر خَبَر بودی شَبَت را از شَبَم

مَکْتبِ تَعلیمِ عُشّاقْ آتش است
من شب و روز اَنْدَرونِ مَکْتَبَم

رویِ خود بر رویِ زَردِ من بِنِه
دست نِهْ بر سینه‌‌‌ام کَنْدر تَبَم

گفتَمَش گویم به گوشَت یک سُخَن؟
گفت تَرسَم تا نسوزد غَبْغَبَم

گفتَمَش دور از جَمالَتْ چَشمِ بَد
چَشمِ من نزدیک اگرچه مُعْجَبَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.