۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۳۶

از بُتِ باخَبَرِ منْ خَبَری می­‌رَسَدم
وَزْ لَبِ چون شِکَرِ او شِکَری می­‌رَسَدم

شِکَر اَنْدَر شِکَر اَنْدَر شِکَر است
شِکَری در دَهَن است و دِگَری می‌رَسَدم

هر دَم از گُلْشَنِ او طُرفه‌­گُلی می‌سِکُلَم
هر زمان تازه‌­گُل از شاخِ تَری می‌­رَسَدم

خیره از عشقِ وِیْ­‌اَم کَزْ هَوَسَش هر نَفَسی
عاشقِ سوختهٔ خیره‌­سری می‌­رَسَدم

آن یکی زَرد شُده کآتشِ او می­‌کَشَدم
وین دِگَر هست که از وِیْ نَظَری می‌رَسَدم

وان دِگَر بر دَرِ آن خانهٔ او بِنْشَسته
که دَر اَرْ باز نشُد بانگِ دَری می‌­رَسَدم

وان یکی بر سَرِ آن خاکْ سَرَک بِنْهاده
که زِ خاکَش صِفَتِ جانوَری می‌­رَسَدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.