۳۶۳ بار خوانده شده
دَر فروبَند که ما عاشقِ این میکدهایم
دَردِه آن بادهٔ جان را که سَبُکدل شُدهایم
بَرجِه ای ساقیِ چالاک میان را بَربَند
به خدا کَزْ سَفَرِ دور و دراز آمدهایم
بَرگُشا مَشکِ طَرّب را که زِ رَشکِ کَفِ تو
از کَفِ زُهره به صد لابه قَدَح نَسْتَدهایم
دَر فروبَند و زِ رَحْمَت دَرِ پنهان بِگُشا
چارهٔ رَطْلِ گِران کُن که همه میْ زدهایم
زان سَبو غُسلِ قیامَت بِدِه از وَسوَسهام
به حَقِ آن کِه زِ آغازْ حَریفان بُدِهایم
ما همه خُفته تو بر ما لَگَدی چند زدی
بَرجَهیدیم خُمارانه دَرین عَربَدهایم
گَر عَلَی الرّیقْ تو را بادهدِهی قاعده نیست
هین بِدِه ما مَلَکُ الْمَوْتِ چُنین قاعدهایم
فلسفی زین بِخورَد فلسفهاَش غَرق شود
که گُمان داشت که ما زان عِلَلِ فاسدهایم
آن نَهنگیم که دریا بَرِ ما یک قَدَح است
ما نه مَردانِ ثَرید و عَدَس و مایِدِهایم
هَله خاموش کُن و فایده و فَضْل بِهِل
که زِ فَضْلهیْ قَدَحَت فایدهٔ فایدهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دَردِه آن بادهٔ جان را که سَبُکدل شُدهایم
بَرجِه ای ساقیِ چالاک میان را بَربَند
به خدا کَزْ سَفَرِ دور و دراز آمدهایم
بَرگُشا مَشکِ طَرّب را که زِ رَشکِ کَفِ تو
از کَفِ زُهره به صد لابه قَدَح نَسْتَدهایم
دَر فروبَند و زِ رَحْمَت دَرِ پنهان بِگُشا
چارهٔ رَطْلِ گِران کُن که همه میْ زدهایم
زان سَبو غُسلِ قیامَت بِدِه از وَسوَسهام
به حَقِ آن کِه زِ آغازْ حَریفان بُدِهایم
ما همه خُفته تو بر ما لَگَدی چند زدی
بَرجَهیدیم خُمارانه دَرین عَربَدهایم
گَر عَلَی الرّیقْ تو را بادهدِهی قاعده نیست
هین بِدِه ما مَلَکُ الْمَوْتِ چُنین قاعدهایم
فلسفی زین بِخورَد فلسفهاَش غَرق شود
که گُمان داشت که ما زان عِلَلِ فاسدهایم
آن نَهنگیم که دریا بَرِ ما یک قَدَح است
ما نه مَردانِ ثَرید و عَدَس و مایِدِهایم
هَله خاموش کُن و فایده و فَضْل بِهِل
که زِ فَضْلهیْ قَدَحَت فایدهٔ فایدهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.