۳۰۹ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - و‌له ایضاً فی مدحه

چه ‌جوهرست ‌که‌هست اعتبار آتش و آب
چه‌ گوهرست‌ که زیبد نگار آتش و آب

چه لعبتست‌ که چون‌ کودکانش مادر دهر
نموده تربیت اندر کنار آتش و آب

دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین
قرار خاک و هوا و مدار آتش و آب

مگر توگویی معمار چرخ‌کرده بنا
شگفت باره‌یی اندر دیار آتش و آب

چه‌ساحریست‌که فوجی‌ضعیف‌مورچگان
نمی‌روند برون از حصار آتش و آب

سمندرست همانا درست یا خرچنگ
که‌گشته‌اند ز هرگوشه یار آتش و آب

به نیکخواه بود آب و بر عدو آتش
بلی به دهر بود پرده‌دار آتش و آب

گهیش مهد تقاضا بودگهی دامن
که شیرخواری هست از تبار آتش و آب

سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا
به خاک و باد بود افتخار آتش و آب

شکار وی نبود غیر صید جان آری
نکو نباشد جز جان شکار آتش‌ و آب

به راستی‌که نزیبد نشیمنش به جهان
به غیر دست خداوندگار آتش و آب

ابوالشجاع بهادر حسن شه آنکه بود
حسام سر فکنش پیشکار آتش و آب

به‌قهر و لطف چنان آب آب و آتش برد
که باد و خاک بود مستجار آتش و آب

ز سیر خنگش‌ کز تندباد برده ‌گرو
شد از زمین به فلک زینهار آتش و آب

تبارک‌الله از آن باد سیرخاک سکون
که در زمانه بود یادگار آتش و آب

زکین و مهر تو هر لحظه در خروش آیند
دلم بسوزد بر روزگار آتش و آب

یکی به قهرتو ماند یکی به رحمت تو
بلی عبث نبود اقتدار آتش ‌و آب

به خشم و لطف تو اندک تشابهی دارد
وگرنه از چه بود اشتهار آتش و آب

اگر به رشتهٔ لطفت نبود پیوسته
گسسته بود ز هم پود و تار آتش و آب

چنان ز آتش و آبم به موزه سنگ فتاد
که ‌کیک افکنم اندر ازار آتش و آب

الا به دور جهان تا که تیر و تیغ ترا
همی قضا شمرد در شمار آتش و آب

ز تیر و تیغ تو کز آب و آتش افزونست
همیشه باد عدو خاکسار آتش و آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - د‌ر مدح شاهزاد‌هٔ ‌کیوان و ساده شجاع ‌السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضاً ‌در ستایش شاهزا‌ه رضوان و ساده شجاع‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.