۲۷۴ بار خوانده شده
مصوران به هزار انفعال پیوستند
که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند
ز جهل نسبت قد تو میکنند به سرو
فضول چند که پامال فطرت پستند
به رنگ عقد گهر وا نمیتوان کردن
دلیکه در خم زلف تواش گره بستند
ز آفتاب گذشته است مد ابروبت
کمانکشان زه ناز پر زبردستند
دماغسوختگان بیش از این وفا نکند
سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند
ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر
به دور ما قدح آفتاب بشکستند
در این محیط ادب کن ز خودنماییها
حباب و موج همان نیستند اگر هستند
ادب ز مردمک دیده میتوان آموخت
که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند
ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است
که شعلهها همه خود را به داغ دل بستند
به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل
که نالهوار چو برخاستند، ننشستند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند
ز جهل نسبت قد تو میکنند به سرو
فضول چند که پامال فطرت پستند
به رنگ عقد گهر وا نمیتوان کردن
دلیکه در خم زلف تواش گره بستند
ز آفتاب گذشته است مد ابروبت
کمانکشان زه ناز پر زبردستند
دماغسوختگان بیش از این وفا نکند
سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند
ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر
به دور ما قدح آفتاب بشکستند
در این محیط ادب کن ز خودنماییها
حباب و موج همان نیستند اگر هستند
ادب ز مردمک دیده میتوان آموخت
که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند
ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است
که شعلهها همه خود را به داغ دل بستند
به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل
که نالهوار چو برخاستند، ننشستند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.