۳۱۰ بار خوانده شده
حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانهکرد
قلقل این شیشه رفتار مرا مستانهکرد
با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم
از نم این برشکال آخرکمانم خانهکرد
دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست
ازتکلف موی چینی را نباید شانهکرد
پیش از ایجاد امتحان سختجانیهای عشق
تیغ ابروی بتان را سر بسر دندانه کرد
خانمانسوز است فرزندی که بیباک اوفتد
اعتماد مهر نتوان بر چراغ خانه کرد
حسن در هر عضوش آغوش صلای عاشق است
شمع سر تا ناخن پا دعوت پروانه کرد
عالمی ز لاف دانش ربط جمعیتگسیخت
خوشه را یک سر غرور پختگی ها دانه کرد
هیچکس یارب جنون مغرور خودبینی مباد
آشناییهای خویشم از حیا بیگانه کرد
صد جنون مستی است در خاک خرابات غرض
حلقه بر درها زدن ما را خط پیمانه کرد
تاگشودم چشم یاد بستن مژگان نماند
عبرت این انجمن خواب مرا افسانه کرد
عمرها بیدل ز-شم خلق پنهان زفستفم
عشق خواهد خاک ما را گنج این ویرانه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
قلقل این شیشه رفتار مرا مستانهکرد
با رطوبتهای پیری برنیامد پیکرم
از نم این برشکال آخرکمانم خانهکرد
دل شکستی دارد اما قابل اظهار نیست
ازتکلف موی چینی را نباید شانهکرد
پیش از ایجاد امتحان سختجانیهای عشق
تیغ ابروی بتان را سر بسر دندانه کرد
خانمانسوز است فرزندی که بیباک اوفتد
اعتماد مهر نتوان بر چراغ خانه کرد
حسن در هر عضوش آغوش صلای عاشق است
شمع سر تا ناخن پا دعوت پروانه کرد
عالمی ز لاف دانش ربط جمعیتگسیخت
خوشه را یک سر غرور پختگی ها دانه کرد
هیچکس یارب جنون مغرور خودبینی مباد
آشناییهای خویشم از حیا بیگانه کرد
صد جنون مستی است در خاک خرابات غرض
حلقه بر درها زدن ما را خط پیمانه کرد
تاگشودم چشم یاد بستن مژگان نماند
عبرت این انجمن خواب مرا افسانه کرد
عمرها بیدل ز-شم خلق پنهان زفستفم
عشق خواهد خاک ما را گنج این ویرانه کرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.