۲۵۸ بار خوانده شده
ادبسنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد
خرام موجگوهر پا به دامان حیا دارد
کف خاکیم در ما دیگرانداز رساییکو
که دست عجز اگر دارد بلندی در دعا دارد
بخار ازگل،گهر از آب سر برمیکشد اینجا
نگوِِیی مرده رفتاری ندارد زنده پا دارد
غم و شادی ندارد پا و سر پن ماجرا بگذر
چو محمل تهمت بیداری ما خوابها دارد
ازین کلفت سرا برخیز و پا بر قصر گردون زن
قیامت فتنهای از دامنت سر در هوا دارد
اگر صد نام بندی بر صفیر دعوت عنقا
هما از بینیازی سر به اوجکبریا دارد
بقای جاه موقوفست بر انعام بیبرگان
غنا مهر سرگنجش همان دستگدا دارد
سر سودایی من خاک راه یاد دلداری
که نامش تا رسد بر لب دهن حمد خدا دارد
زمین انقلاب نظم غیرت نیست ناموزون
نشست گرد میدان بر سر مردان ادا دارد
مگرداغ تودوزد چشم بر درد من بیدل
وگرنه این گلستانکی سر بوی وفا دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خرام موجگوهر پا به دامان حیا دارد
کف خاکیم در ما دیگرانداز رساییکو
که دست عجز اگر دارد بلندی در دعا دارد
بخار ازگل،گهر از آب سر برمیکشد اینجا
نگوِِیی مرده رفتاری ندارد زنده پا دارد
غم و شادی ندارد پا و سر پن ماجرا بگذر
چو محمل تهمت بیداری ما خوابها دارد
ازین کلفت سرا برخیز و پا بر قصر گردون زن
قیامت فتنهای از دامنت سر در هوا دارد
اگر صد نام بندی بر صفیر دعوت عنقا
هما از بینیازی سر به اوجکبریا دارد
بقای جاه موقوفست بر انعام بیبرگان
غنا مهر سرگنجش همان دستگدا دارد
سر سودایی من خاک راه یاد دلداری
که نامش تا رسد بر لب دهن حمد خدا دارد
زمین انقلاب نظم غیرت نیست ناموزون
نشست گرد میدان بر سر مردان ادا دارد
مگرداغ تودوزد چشم بر درد من بیدل
وگرنه این گلستانکی سر بوی وفا دارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.