۲۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۷

نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست
دل و دیده غوغای مستانه ایست

ز دل ششجهت شیشه‌ها چیده‌اند
جهان حلب خوش پریخانه‌ایست

به هرگردبادی‌کزین دشت و در
تامل کنی هوی دیوانه ‌ایست

گر این است سنگینی خواب ما
خروش قیامت هم افسانه ایست

درین انجمن فرصت ما و من
همان قصهٔ عشق و پروانه‌ایست

قناعت به گوشت نگفت ای صدف
که در جیب لب بستنت دانه‌ایست

رفیقان تلاشی‌ که آنجا رسیم
درین دشت دل نام و‌برانه‌ایست

مباشید غافل ز وضع جنون
به هر زلف آشفتگی شانه‌ایست

ز تحقیق خود هیچ نشکافتیم
سرم در گریبان بیگانه‌ ایست

چو بید‌ل توان از دو عالم‌گذشت
اگر یک قدم جهد مردانه‌ایست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.