۲۵۷ بار خوانده شده
در جهان عجز طاقت پیشگیگردن زنست
شمع را از استقامت خون خود درگردنست
ذوق عشرت میدهد اجزای جمعیت به باد
گر به دلتنگی بسازد غنچهٔ ماگلشنست
هرکه رفت از خود به داغی تازهام ممتازکرد
آتش اینکاروانها جمله بر جان منست
جنبشم از جا برد مشکلکه همچون بیستون
پای خوابآلود من سنگ گران در دامنست
پیش پای خویش از غفلت نمیبینم چو شمع
گرچه برم عالم ازفیض ناگاهم روشنست
بیریاضت ره به چشم خلق نتوان یافتن
دانه بعد از آردگشتن قابل پرویزنست
سوختم صدرنگ تا یک داغ راحت دیدهام
پیکر افسردهام خاکستر صد گلخنست
همچنانکز شیر باشد پرورش اطفال را
شعلهها در پنبهٔ داغ دلم پروردنست
اشک مجنونم زبان درد من فهمیدنیست
در چکیدنها مژه تا دامنم یک شیونست
مهر عشق از روی دلهاگر براندازد نقاب
باطن هر ذره از چندین تپش آبستنست
هرقدر عریان شوم فال نقابی میزنم
چون شکست دل هجوم نالهام پیراهنست
معنی سوزیست بیدل صورت آسایشم
جامهٔ احرام آتش پنبهٔ داغ منست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شمع را از استقامت خون خود درگردنست
ذوق عشرت میدهد اجزای جمعیت به باد
گر به دلتنگی بسازد غنچهٔ ماگلشنست
هرکه رفت از خود به داغی تازهام ممتازکرد
آتش اینکاروانها جمله بر جان منست
جنبشم از جا برد مشکلکه همچون بیستون
پای خوابآلود من سنگ گران در دامنست
پیش پای خویش از غفلت نمیبینم چو شمع
گرچه برم عالم ازفیض ناگاهم روشنست
بیریاضت ره به چشم خلق نتوان یافتن
دانه بعد از آردگشتن قابل پرویزنست
سوختم صدرنگ تا یک داغ راحت دیدهام
پیکر افسردهام خاکستر صد گلخنست
همچنانکز شیر باشد پرورش اطفال را
شعلهها در پنبهٔ داغ دلم پروردنست
اشک مجنونم زبان درد من فهمیدنیست
در چکیدنها مژه تا دامنم یک شیونست
مهر عشق از روی دلهاگر براندازد نقاب
باطن هر ذره از چندین تپش آبستنست
هرقدر عریان شوم فال نقابی میزنم
چون شکست دل هجوم نالهام پیراهنست
معنی سوزیست بیدل صورت آسایشم
جامهٔ احرام آتش پنبهٔ داغ منست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.