۲۶۳ بار خوانده شده
دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست
آبادکن خانهٔ آیینه خیالست
کی فرصت عیش ست درین باغکهگل را
گر گردشرنگاستهمانگردش سالست
ای ذره مفرسای به پرواز توهم
خورشید هم از آینهداران زوالست
آن مشت غبارمکه به پرواز تپیدن
در حسرت دامان نسیمم پر و بالست
آیینهٔگل از بغل غنچه جدا نیست
دلگر شکند سربسر آغوش وصالست
هرگام به راه طلبت رفتهام از خویش
نقش قدمم آینهٔگردش حالست
در خلوت دل از تو تسلی نتوان شد
چیزیکه در آیینه توان دید مثالست
شد جوهر نظارهام آیینهٔ حیرت
بالیدگی داغ مه از زخم هلالست
بیدل من وآن دولت بیدرد سرفقر
کز نسبت او چینی خاموش سفالست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آبادکن خانهٔ آیینه خیالست
کی فرصت عیش ست درین باغکهگل را
گر گردشرنگاستهمانگردش سالست
ای ذره مفرسای به پرواز توهم
خورشید هم از آینهداران زوالست
آن مشت غبارمکه به پرواز تپیدن
در حسرت دامان نسیمم پر و بالست
آیینهٔگل از بغل غنچه جدا نیست
دلگر شکند سربسر آغوش وصالست
هرگام به راه طلبت رفتهام از خویش
نقش قدمم آینهٔگردش حالست
در خلوت دل از تو تسلی نتوان شد
چیزیکه در آیینه توان دید مثالست
شد جوهر نظارهام آیینهٔ حیرت
بالیدگی داغ مه از زخم هلالست
بیدل من وآن دولت بیدرد سرفقر
کز نسبت او چینی خاموش سفالست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.