که ز پهلوی من مرو به کنار
گربه را بین که دم علم کرده
گوشها تیز و پشت خم کرده
چشم خود تا به هم زنی بردت
تا کله چرخ دادهای خوردت
جوجه گفتا که مادرم ترسوست
به خیالش که گربه هم لولوست
گربه حیوان خوش خط وخالیست
فکر آزارجوجه هرگز نیست
سه قدم دورتر شد از مادر
آمدش آنچه گفته بود به سر
گربه ناگاه ازکمین برجست
گلوی جوجه را به دندان خست
برگرفتش به چنگ و رفت چو باد
مرغ بیچاره از پیش افتاد
گربه از پیش و مرغ از دنبال
نالهها کرد زد بسی پر و بال
لیک چون گربه جوجه را بربود
نالهٔ مادرش ندارد سود
گر تضرع کند وگر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
با عرض سلام. این شعر پندآموز و جالب در کتاب فارسی دوم و یا سوم ابتدایی در دهه ۵۰ و نیز در قبل از آن وجود داشته است.
شاعر آن نامعلوم و محل بحث و تردید است و قول های مختلفی در این باره گفته شده است که مثلا یکی از روان شادان عباس یمینی شریف و یا پروین اعتصامی بوده است و حتی اشخاص دیگر.
به هر حال خود شعر جالب است و حتی شاید برای کودکان امروزی مفید باشد و دارای نکات و پندها است.
از سایت شما عزیزان تشکر می نمایم که نظر من را بازتاب می دهید.
رضا محمدانی چهرگ شهرستان قوم ۱۷ آبان ۱۴۰۲
خداحافظ شما
گوهرین:
با سلام و احترام
سپاس از اینکه نظر خود را به اشتراک گذاشتید.