۳۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۳۳

بیا امروزْ ما مهمانِ میریم
بیا تا پیشِ میرِ خود بِمیریم

ز مَرگِ ما جهانی زنده گردد
اَزیرا ما نه قُربانِ حَقیریم

به مُرغی جبرئیلی را بِبَندیم
به جانی ما جهانی را بگیریم

سَبو بِدْهیم و دریایی سِتانیم
چرا ما از چُنین سودی نَفیریم؟

غُلامِ ماست اَزْرَق پوشِ گَردون
غُلامِ خویشتن را چون اسیریم؟

چو ما شیریم و شیرِ شیر خوردیم
چرا چون یوز مَفْتونِ پَنیریم؟

خَمُش کن نیست حاجَت وانِمودن
به پیشِ تیر باشی گر چه تیریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.