۲۵۴۵ بار خوانده شده

حکایت شمارهٔ ۳۸

گروهی حکما به حضرت کسری در به مصلحتی سخن همی‌گفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش. گفتندش چرا با ما در این بحث سخن نگویی گفت وزیران بر مثال اطبا اند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را پس چو بینم که رای شما بر صوابست مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد.

چو كاری بی فضول من بر آيد
مرا در وی سخن گفتن نشايد

و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.