۲۹۶ بار خوانده شده
گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است
زنگ این آینه یکسر نفس ساخته است
مکش ای جلوه ز دل یک دونفس دامن ناز
که هنوز آینه تمثال تو نشناخته است
حسن خوبان که کتان مه تابان تواند
تا تو بیپرده نهای پرده نینداخته است
جلوهها مفتتو ای ناله چه فرصتطلبیست
که نفس همنفسی آینه پرداخته است
از قمار من و ما هیچ نبردیم افسوس
رنگ جنسیستکه نقدش همه جا باخته است
عجز ما آن سوی تسلیم گرو میتازد
سایه در جنگ سپر هم سپر انداخته است
هرزه بر خویش ننازی که درین بزم چو شمع
سر تسلیم همانگردن افراخته است
هر دو عالم چو نفس در جگرم سوختهاند
شعلهٔ وادی مجنون چهقدر تاخته است
پیش از ایجاد نفس قطع هوسها کردیم
صبح هستی دم تیغی به خیال آخته است
هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست
بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زنگ این آینه یکسر نفس ساخته است
مکش ای جلوه ز دل یک دونفس دامن ناز
که هنوز آینه تمثال تو نشناخته است
حسن خوبان که کتان مه تابان تواند
تا تو بیپرده نهای پرده نینداخته است
جلوهها مفتتو ای ناله چه فرصتطلبیست
که نفس همنفسی آینه پرداخته است
از قمار من و ما هیچ نبردیم افسوس
رنگ جنسیستکه نقدش همه جا باخته است
عجز ما آن سوی تسلیم گرو میتازد
سایه در جنگ سپر هم سپر انداخته است
هرزه بر خویش ننازی که درین بزم چو شمع
سر تسلیم همانگردن افراخته است
هر دو عالم چو نفس در جگرم سوختهاند
شعلهٔ وادی مجنون چهقدر تاخته است
پیش از ایجاد نفس قطع هوسها کردیم
صبح هستی دم تیغی به خیال آخته است
هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست
بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.