۲۵۲ بار خوانده شده
شوقدیدارم و در چشمکسان راه من است
هرکجاگرد نگاهیستکمینگاه من است
داغ تأثیر وفایم که به آن افسردن
جگر بیاثری سوختهٔ آه من است
عجز رنگم به فلک ناز همایی دارد
کهکشان سایهٔ اقبال پر کاه من است
حیرتم آبلهپا کرد که چون موجگهر
هر طرف گام نهد دل به سر راه من است
حرف نیرنگ مپرسید که چون شمع خموش
رفتهام از خود و واماندگی افواه من است
بوی هستی کلفاندود غبارم دارد
صافی آینهام از نفس اکراه من است
در غم و عیش تفاوتنگرفتمکهچو شمع
خنده وگریه همان آتش جانکاه من است
محو نسیانکده عالم گمگشتگی ام
هرکه ازخود به تغافل زند آگاه من است
موج گوهر سر مویی به بلندی نرسید
شوخی چین، خجل از دامنکوتاه من است
بیدل آن بهکه دود ریبشهٔ من در دل خاک
ورنه چون تاک هزار آبله در راه من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هرکجاگرد نگاهیستکمینگاه من است
داغ تأثیر وفایم که به آن افسردن
جگر بیاثری سوختهٔ آه من است
عجز رنگم به فلک ناز همایی دارد
کهکشان سایهٔ اقبال پر کاه من است
حیرتم آبلهپا کرد که چون موجگهر
هر طرف گام نهد دل به سر راه من است
حرف نیرنگ مپرسید که چون شمع خموش
رفتهام از خود و واماندگی افواه من است
بوی هستی کلفاندود غبارم دارد
صافی آینهام از نفس اکراه من است
در غم و عیش تفاوتنگرفتمکهچو شمع
خنده وگریه همان آتش جانکاه من است
محو نسیانکده عالم گمگشتگی ام
هرکه ازخود به تغافل زند آگاه من است
موج گوهر سر مویی به بلندی نرسید
شوخی چین، خجل از دامنکوتاه من است
بیدل آن بهکه دود ریبشهٔ من در دل خاک
ورنه چون تاک هزار آبله در راه من است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.