۷۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۷۴

حَکیمیم، طَبیبیم، زِ بَغداد رَسیدیم
بَسی عِلَّتیان را زِ غَمْ بازخَریدیم

سَبَل‌ها‌‌‌ی ‌کُهُن را، غَمِ‌‌ بی‌‌سَر و بُن را
زِ رَگْ‌ها ‌ش و زِ پِیْ‌ها ‌ش، به چَنگاله کَشیدیم

طَبیبانِ فَصیحیم، که شاگردِ مَسیحیم
بَسی مُرده گرفتیم، دَرو روحْ دَمیدیم

بِپُرسید از آن‌ها، که دیدند نشان‌ها ‌
که تا شُکر بگویند، که ما از چه رَهیدیم

رسیدند طَبیبانْ زِ رَهِ دورْ غریبان
غَریبانه نمودند دَواها که ندیدیم

سَرِ غُصّه بکوبیم، غم از خانه بِروبیم
همه شاهِد و خوبیم، همه چون مَهِ عیدیم

طَبیبانِ اِلهیم، زِ کَسْ مُزد نخواهیم
که ما پاکْ روانیم، نه طَمّاع و پَلیدیم

مَپِنْدار که این نیز، هَلیله‌‌‌ست ‌و بَلیله‌ست
که این شُهره عَقاقیر زِ فردوس کَشیدیم

حَکیمانِ خَبیریم، که قارورِه نگیریم
که ما در تَنِ رَنْجور، چو اندیشه دَویدیم

دَهان باز مَکُن هیچ، که اغلب همه جُغدند
دِگَر لاف مَپّران که ما بازپَریدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.