۳۷۶ بار خوانده شده
ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
اوراقگلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
چون شبنمگل آینه در آینهدانها
بیتاب وصال است دل اما چه توانکرد
جسم است به راهتگره رشتهٔ جانها
آنجاکه بود جلوهگه حسنکمالت
چون آینه محو است یقینها وگمانها
از مرحمت عام تو درکوی اجابت
گمگشته اثرها به تک وپوی فغانها
از قوت تأیید توتحریک نسیمی
بر بحرکشد از شکن موجکمانها
در چارسوی دهرگذرکرد خیالت
لبریز شد از حیرت آیینه دکانها
در پردة دل غیر خیالت نتوان یافت
جولانکدة پرتو ماهند کتانها
در دیدة بیدل نبود یک دل پر خون
بیداغ هوای تو درتن لالهستانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
اوراقگلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
چون شبنمگل آینه در آینهدانها
بیتاب وصال است دل اما چه توانکرد
جسم است به راهتگره رشتهٔ جانها
آنجاکه بود جلوهگه حسنکمالت
چون آینه محو است یقینها وگمانها
از مرحمت عام تو درکوی اجابت
گمگشته اثرها به تک وپوی فغانها
از قوت تأیید توتحریک نسیمی
بر بحرکشد از شکن موجکمانها
در چارسوی دهرگذرکرد خیالت
لبریز شد از حیرت آیینه دکانها
در پردة دل غیر خیالت نتوان یافت
جولانکدة پرتو ماهند کتانها
در دیدة بیدل نبود یک دل پر خون
بیداغ هوای تو درتن لالهستانها
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.