۳۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۵

ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ
چو بوی‌گل نفسی پای زن به‌رنگ برون آ

فشار یأس و امید از شرار جسته نشاید
به روی یکدگرافکن سر دو سنگ برون آ

قدح شکسته به زندان هوش چند نشینی
گلوی شیشه دودوری بگیرتنگ برون آ

سپند مجمر هستی.ندارد آن همه طاقت
نیاز حوصله کن یک تپش درنگ برو‌ن آ

کسی به غفلت و آگاهی توکار ندارد
هزاربار فرو رو به زیر سنگ برون آ

سبکروان زکمانخانهٔ سپهر‌گذشتند
تو نیز وام‌کن اکنون پر و خدنگ برون آ

چو شیشه چندکشد قلقلت عنان تأمل
ازبن بساط‌گلوگیر یک ترنگ برون آ

بهار خرمی دهر غیر وهم ندرد
دو روز سیرکن این سبزه‌زار بنگ برون آ

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی
تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.