۵۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۶۱

پایی به میان دَرنِهْ، تا عیش زِ سَر گیرم
تو تَلْخ مَشو با من، تا تَنگِ شِکَر گیرم

بی‌رَنگ فرورفتم، در عشقِ تو ای دِلْبَر
بَرکَش تو از این خُنبَم، تا رنگِ دِگَر گیرم

دِلْتنگ‌تر از میمم، چون در طَمَع و بیمَم
من قُرصِ به دو نیمَم، چون شکلِ قَمَر گیرم

ای از رُخِ شاهِ جان، صد بیذَق را سُلطان
بر اسپْ نِشین ای جان تا غاشیه برگیرم

وَزْ بادِ لَجاجِ خود، وَزْ غُصّهٔ نیک و بَد
هر چند بَدَم در خود، وَاللّهْ که بَتَر گیرم

اَمنی‌‌‌ست ‌مرا از تو، اَمنَم تویی ای مَه رو
یا اَمن دِهَم زین سو، یا راهِ خَطَر گیرم

چون سَرو خَمید از من، گُلْزار چَرید از من
ایمان چو رَمید از من، تَرسَم که کَفَر گیرم

تو غَمْزهٔ غَمّازی، از تیرْ سِپَر سازی
چون تیرْ تو اندازی، پس من چه سِپَر گیرم؟

زیر و زَبَرِ عشقم شَمسُ الْحَقِ تبریز است
جان را زِ پِیِ عشقش، من زیر و زَبَر گیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.