۳۳۶ بار خوانده شده
غم، طرب جوشکرده است مرا
داغ، گلپوش کرده است مرا
زعفران زار رفتن رنگم
خنده بیهوشکرده است مرا
حسرت لعل یار میکدهایست
که قدح نوشکرده است مرا
آنکهخود را به برنمیگیرد
صید آغوشکرده است مرا
یک نفس بار زندگی چوحباب
آبله دوشکرده است مرا
ناتوانم چنانکه پیکر خم
حلقه درگوشکرده است مرا
ازکه نالد سپند سوختهم
ناله خاموش کرده است مرا
بخت ناساز دور از آن بر و دوش
بیبر و دوش کرده است مرا
بیدل ازیاد خویش هم رفتم
که فراموشکرده است مرا؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
داغ، گلپوش کرده است مرا
زعفران زار رفتن رنگم
خنده بیهوشکرده است مرا
حسرت لعل یار میکدهایست
که قدح نوشکرده است مرا
آنکهخود را به برنمیگیرد
صید آغوشکرده است مرا
یک نفس بار زندگی چوحباب
آبله دوشکرده است مرا
ناتوانم چنانکه پیکر خم
حلقه درگوشکرده است مرا
ازکه نالد سپند سوختهم
ناله خاموش کرده است مرا
بخت ناساز دور از آن بر و دوش
بیبر و دوش کرده است مرا
بیدل ازیاد خویش هم رفتم
که فراموشکرده است مرا؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.