۳۲۳ بار خوانده شده
ای چشم تو مهمیز جنون وحشی رم را
ابروی تو معراج دگر پایهٔ خم را
گیسوی تو دامیست که تحریر خیالش
از نال به زنجیرکشیدهست قلم را
با این قد و عارض به چمنگر بخرامی
گل، تاج به خاک افکند و سروعلم را
اسرار دهانت به تأمل نتوان یافت
از فکر،کسی پی نبرد راه عدم را
عمریستکه در عالم سودای محبت
از نالهٔ من نرخ بلندست الم را
چندن نرمیدم ز تعلق که پس از مرگ
خاکم به بر خویشکشد نقش قدم را
از آه اثر باختهام باک مدارید
تیغم عوض خون همهجا ریخته دم را
مینای من و الفت سودای شکستن
حیف است به یاقوت دهم سنگ ستم را
تا چند زنی بال هوس در طلب عیش
هشدارکه ازکف ندهی دامن غم را
بک معنی فردیمکه در وهم نگنجد
هرگه به تأمل نگری صورت هم را
خورشید ز ظلمتکدة سایه برون است
تاکی ز حدوث آینه سازید قدم را
بیدل چوخزف سهل بودگوهر بیآب
از دیدة تر قطع مکن نسبت نم را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ابروی تو معراج دگر پایهٔ خم را
گیسوی تو دامیست که تحریر خیالش
از نال به زنجیرکشیدهست قلم را
با این قد و عارض به چمنگر بخرامی
گل، تاج به خاک افکند و سروعلم را
اسرار دهانت به تأمل نتوان یافت
از فکر،کسی پی نبرد راه عدم را
عمریستکه در عالم سودای محبت
از نالهٔ من نرخ بلندست الم را
چندن نرمیدم ز تعلق که پس از مرگ
خاکم به بر خویشکشد نقش قدم را
از آه اثر باختهام باک مدارید
تیغم عوض خون همهجا ریخته دم را
مینای من و الفت سودای شکستن
حیف است به یاقوت دهم سنگ ستم را
تا چند زنی بال هوس در طلب عیش
هشدارکه ازکف ندهی دامن غم را
بک معنی فردیمکه در وهم نگنجد
هرگه به تأمل نگری صورت هم را
خورشید ز ظلمتکدة سایه برون است
تاکی ز حدوث آینه سازید قدم را
بیدل چوخزف سهل بودگوهر بیآب
از دیدة تر قطع مکن نسبت نم را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.