۳۰۵ بار خوانده شده

بر مزار شهنشاه بابر خلد آشیانی

بیا که ساز فرنگ از نوا بر افتاد است
درون پردهٔ او نغمه نیست فریاد است

زمانه کهنه بتان را هزار بار آراست
من از حرم نگذشتم که پخته بنیاد است

درفش ملت عثمانیان دوباره بلند
چه گویمت که به تیموریان چه افتاد است

خوشا نصیب که خاک تو آرمید اینجا
که این زمین ز طلسم فرنگ آزاد است

هزار مرتبه کابل نکوتر از دهلی است
که آن عجوزه عروس هزار داماد است

درون دیده نگه دارم اشک خونین را
که من فقیرم و این دولت خدا داد است

اگرچه پیر حرم ورد لااله دارد
کجا نگاه که برنده تر ز پولاد است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مسافر وارد میشود به شهر کابل و حاضر میشود بحضور اعلیحضرت شهید
گوهر بعدی:سفر به غزنی و زیارت مزار حکیم سنائی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.