۳۲۹ بار خوانده شده

نوای سروش

ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر
زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر

چون سرمه رازی را از دیده فروشستم
تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر

بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ
برقی که بخود پیچد میرد به سحاب اندر

با مغربیان بودم پر جستم و کم دیدم
مردی که مقاماتش ناید بحساب اندر

بی درد جهانگیری آن قرب میسر نیست
گلشن بگریبان کش ای بو بگلاب اندر

ای زاهد ظاهر بین گیرم که خودی فانی است
لیکن تو نمی بینی طوفان به حباب اندر

این صوت دلاویزی از زخمهٔ مطرب نیست
مهجور جنان حوری نالد به رباب اندر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جلوهٔ سروش
گوهر بعدی:حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.