۳۳۴ بار خوانده شده

چو خورشید سحر پیدا نگاهی می توان کردن

چو خورشید سحر پیدا نگاهی می توان کردن
همین خاک سیه را جلوه گاهی میتوان کردن

نگاه خویش را از نوک سوزن تیز تر گردان
چو جوهر در دل آئینه راهی میتوان کردن

درین گلشن که بر مرغ چمن راه فغان تنگ است
بانداز گشود غنچه آهی می توان کردن

نه این عالم حجاب او را نه آن عالم نقاب او را
اگر تاب نظر داری نگاهی میتوان کردن

« تو در زیر درختان همچو طفلان آشیان بینی»
به پرواز آکه صید مهر و ماهی میتوان کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:علمی که تو آموزی مشتاق نگاهی نیست
گوهر بعدی:کشیدی باده ها در صحبت بیگانه پی در پی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.