۳۳۷ بار خوانده شده

شراب میکدهٔ من نه یادگار جم است

شراب میکدهٔ من نه یادگار جم است
فشردهٔ جگر من به شیشهٔ عجم است

چو موج می تپد آدم به جستجوی وجود
هنوز تا به کمر در میانهٔ عدم است

بیا که مثل خلیل این طلسم در شکنیم
که جز تو هر چه درین دیر دیده ام صنم است

اگر به سینهٔ این کائنات در نروی
نگاه را به تماشا گذاشتن ستم است

غلط خرامی ما نیز لذتی دارد
خوشم که منزل ما دور و راه خم بخم است

تغافلی که مرا رخصت تماشا داد
تغافل است به از التفات دمبدم است

مرا اگرچه به بتخانه پرورش دادند
چکید از لب من آنچه در دل حرم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از نوا بر من قیامت رفت و کس آگاه نیست
گوهر بعدی:لاله صحرایم از طرف خیابانم برید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.